English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2934 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
basic partitioned access method U روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bpam U Access Partitioned Basicروش دستیابی جزء بندی شده اساسی ethod
basic sequential access method U روش دستیابی ترتیبی اساسی
basic direct access method U روش دستیابی مستقیم اساسی
basic telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
basic indexed sequential acess method U روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
bsam U Access Sequential Basicروش دستیابی ترتیبی اساسی ethod
btam U BasicTelecommunicationsAccess روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی ethod
bdam U Access Direct Basic روش دستیابی مستقیم اساسی ethod
queued access methode U روش دستیابی صف بندی شده
queued sequential access method U روش دستیابی ترتیبی صف بندی شده
queued indexed sequential access method U روش دستیابی ترتیبی اندیس دار صف بندی شده
qsam U Access QueuedSequential روش دستیابی ترتیبی صف بندی شده ethod
divisions U قسمت دسته بندی
partitioning U قسمت بندی کردن
division U قسمت دسته بندی
advisory lock U قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
benthic division U قسمت بندی لایههای دریا
qisam U Access IndexedSequential Queued روش دستیابی ترتیبی اندیس دارصف بندی شده ethod
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
ground state U نیروی اساسی حالت اساسی
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
overstorey U [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerestory [ey] U [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerastory [ey] U [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
pratitioned data set U مجموعه دادههای جزء بندی شده یا قسمت شده
instantaneous access U زمان دستیابی کوتاه به رسانه با دستیابی تصادفی
ram U حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rams U حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rammed U حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
thinnest U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinners U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinned U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
isam U Access IndexedSequential روش دستیابی ترتیبی شاخص دار روش دستیابی ترتیبی فهرست دارethod
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
random access memory U حافظه با دستیابی تصادفی حافظه دستیابی مستقیم
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
nets U اساسی
radicals U اساسی
material U اساسی
radical U اساسی
basics U اساسی
materials U اساسی
earthshaking U اساسی
pivotal U اساسی
fundametal U اساسی
unsubstantial U بی اساسی
groundlessness U بی اساسی
hypostatic U اساسی
key projects U اساسی
cardinals U اساسی
cardinal U اساسی
capital U اساسی
ground U اساسی
rudimental U اساسی
basal U اساسی
meatiest U اساسی
essentials U اساسی
essential U اساسی
Hon U اساسی
vital <adj.> U اساسی
meaty U اساسی
fundamental U اساسی
constitutional U اساسی
meatier U اساسی
essential <adj.> U اساسی
quintessential <adj.> U اساسی
major <adj.> U اساسی
functional U اساسی
basic U اساسی
substantial U اساسی
basilar U اساسی
organic U اساسی
nett U اساسی
On what basis (ground) U بر چه اساسی ؟
net U اساسی
substantive [essential] <adj.> U اساسی
rationale U علت اساسی
brass tacks U مسایل اساسی
radicals U ریشگی اساسی
radical U طرفداراصلاحات اساسی
radicals U طرفداراصلاحات اساسی
reformation U اصلاح اساسی
volatile oil U روغن اساسی
purview U مواد اساسی
constitution U قانون اساسی
fundamental rules U قواعدیاقوانین اساسی
functional distribution U توزیع اساسی
basic surplus U مازاد اساسی
basic variable U متغیر اساسی
basically U بطور اساسی
essential oil U روغن اساسی
constitutional law U حقوق اساسی
constitutional low U قانون اساسی
basic linkage U پیوند اساسی
basic deficit U کسری اساسی
constitutions U قانون اساسی
over haul U تعمیر اساسی
ground plans U طرح اساسی
vital U واجب اساسی
ground plan U طرح اساسی
base repair U تعمیر اساسی
unsubstantiality U بی اساسی بی اهمیتی
basic U مقدماتی اساسی
strategic variables U متغیرهای اساسی
rite U فرمان اساسی
basics U مقدماتی اساسی
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
substantiality U حالت اساسی
basics U اساسی مقدماتی
spine wall U دیوار اساسی
basic U اساسی مقدماتی
radical U ریشگی اساسی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
constitution U مشروطیت قانون اساسی
revolutionize U تغییرات اساسی دادن
revolutionising U تغییرات اساسی دادن
revolutionized U تغییرات اساسی دادن
conditions of sale U شرایط اساسی معامله
revolutionizes U تغییرات اساسی دادن
revolutionizing U تغییرات اساسی دادن
radical U طرفدار اصلاحات اساسی
constitutionality U مطابقت با قانون اساسی
constitutional U مطابق قانون اساسی
essential fatty acids U اسیدهای چرب اساسی
organic U اندام دار اساسی
revolutionises U تغییرات اساسی دادن
revolutionised U تغییرات اساسی دادن
constitutions U مشروطیت قانون اساسی
punch-lines U جمله اساسی واصلی
punch-line U جمله اساسی واصلی
punch line U جمله اساسی واصلی
primordial U عنصر نخستین اساسی
nonbasic variable U متغیر غیر اساسی
A fundamental (slight) difference. U اختلاف اساسی ( جزئی )
Fundamental ( radical) changes. U تغییرات اساسی وعمده
nonessential goods U کالاهای غیر اساسی
myosin U پروتئین اساسی عضله
supplementalary constitution law U متمم قانون اساسی
radicals U طرفدار اصلاحات اساسی
fundamental U اصولی مقدماتی اساسی
unconstitutionality U مغایرت با قانون اساسی
field theory U نظریه اساسی میدان
bill of rights U قانون اساسی امریکا
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording U جمله بندی کلمه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
reforms U اصلاح اساسی کردن یا شدن
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
stapled U اساسی مرکز بازرگانی عمده
the essential [inherent] [intrinsic] task U کار مهم و ضروری [یا اساسی]
reform U اصلاح اساسی کردن یا شدن
bdos U سیستم عامل اساسی دیسک
Recent search history Forum search
2New Format
1A hero can affect on the people.
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
3service times
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com